شبدر مینویسد



شکوفه های درختان گوشه ی خیابان وقتی شروع به باز شدن میکنند،آن موقع ها که دلت میخواهد ماشین نگه دارد و دوربین کنار دستت تنظیم شده باشد و از تک تک گلبرگ هایشان عکس بگیری،آن موقع بهار آمده.
آن وقت ها که بعد چند ماه متوالی،گویا بعد اشک ها و دلتنگی ها و مشکلات زندگی و درد دل های پشت تلفن،خانواده ات برمیگردند به خانه ی پدری و صدای جیغ بچه ها و گریه ی اذیت کردنشان و نشستن پشت سفره را میبینی،بهار آمده.
آن وقت ها که اخر هیاهوی سال دفترت را برمیداری و کارهای نکرده ات را مینویسی،از کارهای کرده و نکرده ی سال قبلت بغضت میگیرد،بهار آمده!
حکما اگر "فرزانه" ام باید نود و هفت را شرح دهم و بعد از نود و هشت بگویم که چه و چه  برایش برنامه ها دارم!مثل پارسال و پستی که برای عید نوشتم.اما نه!از نود و هفت میتوانم بگویم فکرش را هم نمیکردم در عرض یک سال تجربه هایی را در قاعده ی کلمه ی مضحکی مثل "زندگی بعد هجده سالگی" بکنم.خب منطقی بود!من چه کیک داشته باشم چه نداشته باشم چه شمع فوت کرده باشیم چه نکرده باشم(وی به تولد اعتقادی ندارد)،بالاخره هجده را فوت کردم!بالاخره پای این تمام شدن ها،مسئولیتی را امضا کردم.مسئولیت تمام اتفاقات و رنج های بعد این سن.اگر قرار بر امضا نکردن بود،باید طور دیگری زندگی میکردم.میبینی؟چه کسی گفته ما در جبر مطلق دست و پا میزنیمدقیق تر باید نگاه کرد.مختاریم در سن مرگمان و چه بسا مسئولیت هایمان.
تولد اگر قرار است حکم تعهد را داشته باشد من هم معتقدش میشوم.تا شهریور نود و هشت،مسئولیت تمام "اشک" ها پای خودم است.مسئولیت تمام خنده ها باتو:)و این شاید عادلانه ترین تقسیم،برای من،باشد.
بهار نود و هشت که آمد،در عرض همین کمتر از دوازده ساعت،دارم به این فکر میکنم حالا اگر تعداد سال ها را بشماریم،میشود نوزده!عجیب و البته غریب نیست؟بگذریم.
شاید امسال از بند نباید هایم خارج تر شوم،شاید امسال بی هوا هر شکوفه ای را شکار کنم و از لحظه ی لبخندش عکس بگیرم،شاید امسال سفر بروم و با خدا "بیشتر" خلوت کنم،شاید امسال کمی به رحیل فکر کنم،شاید امسال بی هوا تر بخندم و بی هواتر شبانه گریه کنم،شاید امسال روحم را از بند ریتم های ازار دهنده و صدای بلند اهنگ از هندزفیری در مترو خلاص کنم،شاید امسال قدری به روحم و زخم هایش فکر کنم،شاید امسال مرهم بهتری شوم بر درد های نزدیکانم،شاید امسال
نمیدانم.شاید امسال بشود هر آن چیزی که من به آن فکر نکردم.ار نود و هفت همین برایم به ارث مانده،که من عاقل ممتد دنیایم نیستمو اوست و اوست و اوست
پس ای "او"ی مطلق در تمام روزهایم،
شکوفه های بهارمان را رنگی کن!
98/1/1

بگذریم از دماغ کشیده بالا هایی کانت از زبانشان که چه عرض کنم از قلمشان هم نمی افتد!اصلا همین بلاگ خودمانیک زمانی قلمشان ته میکشید ، چک چک مرکبشان را پست میکردند میشد خاطرات روزمره!بلاگ بخ نوعی بلاگفای دیگراما مدت هاست فضای نخبگانی اش که دامن مارا هم به عنایت کاربر های نخبه اش نخبگانی کرده بحمدلله! شده بازار نقادی حکومت به طرق مختلف.لعنت بر کسی که ذات نقد را نفی کند!اصلا خود نویسنده از نقادان ممتد در این زمینه ست.شما رهبری را که هیچخود امام را بیاور همین وسط نقد کن!چه کارت دارم من؟مسئله ی من چیز دیگر است.مسئله ی من ژس ت است!ژست روشنفکریمثلا بیایی در بیوی توییتر از ذرات ریز مولکولی تا کائنات را قسم بدهی به پیر به پیغمبر انقلابی نیستی!که چه؟که بله! من از آن عینک جلوی بینی های معتدل بعضا کتاب بیشعوری و قلعه ی حیوانات خوانده ی عصر جدیدم!به نشانه ی روشنفکری اش تعظیم به عمل آوریداصلا شما چرا باید آثار فلاسفه ی بزرگ را بخوانید؟اشاره کنید میگویم روح آن ها ظهور کنند درس آزادی و عدالت پس دهندبلاگر باشی و مخاطب زیاد داشته باشی و حرف جدید زده باشی و از مبانی ی انقلاب نقد نداشته باشی؟مگر شدنی ست؟؟؟گویا از پشت این صفحه های مجازی همه ی دوستان از قشر نخبگان افتخار دادند و این اپلیکیشن ها یا وبلاگ ها را منور به قدوم مبارکشان کردند!مرحباتا این جای داستان قابل هضم می ماند.فقط سوالی پیش می آید!چطور شمای روشنفکر،از آوینی و چمران و چه گوارا و جلال و اسد آبادی آن طور سخن میگویید که اگر عرایضتان مبنی بر تقلید گوسفند وارانه را از لابلای صحبت های گرانبهایتان نمیخواندممی پنداشتم به طریق اولی یا این ها رفیق دوران دبستان شما بودند یا شما افتخار دادید چندی را با اینان بگذرانید؟احیانا دو حالت وجود دارد!یا از شریعی کویرش برایتان مانده یا از جلال افکار چپش و یا از اوینیگیر کرده اید دوستان.کمی تا مقداری دیلی دارید.

بیخیال بابابیخیال این ژست ها!حالمان را بهم نزنید دیگر.



اگر دموکرات‌ها پیروز شوند، سوسیالیسم در فلوریدا اعمال می‌شود؛ به ونزوئلا خوش آمدید.

این جمله  قسمتی از سخنان جنجنالی رییس جمهور آمریکا پیش از انتخابات میان دوره ای این کشور است.هرچند در هیچ یک از لیست های پیشنهادی نام ترامپ به چشم نمیخورد،اما این انتخابات برای او و افراد حزبش حکم رفراندومی را در جهت تایید یا رد ت های اخیر دولت اش دارد که با تمام قوا میخواهد نتیجه ی این همه پرسی را به نفع ت هایش برگرداند.

.435 کرسی مجلس نمایندگان و یک سوم کرسی سنا در انتظار نتیجه ی این همه پرسی روز های پرفشاری را گذراندند. از سوی دیگر علاوه بر اهمیت داشتن این همه پرسی از منظر رضایت مردم آمریکا نسبت به رویکرد دولت ترامپ،این انتخابات به مثابه ی تعیین 39فرماندار برای انتخابات سال 2020هم اهمیت قابل توجهی را داشته است. و علاوه بر تمام این ها نقش نظر سنجی های اینترنتی برخی فضا را علیه حزب جمهوری خواه تیره تر میکرد .بنابر آمار گلوپ تنها 37درصد از مردم نسبت به ت های چند ساله ی ترامپ دید مثبتی داشتند.


در ساختار انتخابات ، ت های اقتصادی یک دولت به مثابه ی مهم ترین عملکرد و ملموس ترین رویکرد واقعی آن دولت به حساب می آید و اگر رضایت کلی مردم نسبت به اقتصاد به میزان قابل توجهی تامین شود حزب رقیب تا حدود زیادی به باخت نزدیک میشود. اما در انتخابات اخیر امریکا شاهد جلوه هایی برعکس این ساختار هستیم.


رشد اقتصادی امریکا از ژانویه ی  2017 تا بحال مسیر خوبی را پیش گرفته است.تورم به نرخ بی سابقه ای رسیده و میزان بدهکاری آمریکا نسبت به دوره های قبل کمتر شده و   بیکاری کل مخصوصا در میان سیاهپوستان کاهش چشمگیری کرده است.اما باز هم تمام این اقدامات به علت وجود رفتارهایی که از سوی کاخ سفید نسبت به منتقدین و برخی اقلیت ها و  قشری از مردم ، مخصوصا ن صورت گرفت موجب شد تا با وجود رویکرد مثبتی که دولت در قبال اقتصاد داشته است محبوبیت خود از زمان انتخابات ریاست جمهوری بسیار کمتر کند.هرچند ممکن است برخی فشار های رسانه ای از سوی دموکرات ها این فکر را به مردم القا کند که رشد اقتصادی ارتباط چندانی به ت های یکساله ی ترامپ ندارد و محصول تفکرات چند ساله ی اوباما مبنی بر نقشه های اقتصادی وی و اعضای دولت اش است


در این میان از تبلیغات گسترده ای که دموکرات ها در این چند ماه اخیر به جریان انداختند هم نباید غافل شد.آن ها در ابتدا میخواهند این عملکرد مثبت اقتصادی را از ساختار انتخاباتی حذف کنند و اذهان عمومی را درگیر مسائلی متفاوت از اقتصاد کنند.به همین دلیل در این انتخابات شاهد نامزد هایی از سوی برخی اقلیت ها از جمله مسلمانان و افریقایی تبار ها بودیم کمااینکه حضور چمشگیر ن در میان نامزد های انتخابات ،در جهت عکس سخنان ترامپ، میتوانست توجه عموم را بیشتر جلب کند و نوعی از شوآف تبلیغاتی را به جریان اندازد.در این میان اگر به شعار اقتصادی هم روی می آوردند برای دوری از برخی نگاه های افراطی در حزب ،معتدلانه تر از قبل نطق میکردند.اوباما در میتینگ تبلیغاتی یکی از نامزد های دموکرات با انتقاد به رویکرد عوام فریبانه ی ترامپ و دروغ های پیوسته ی او باردیگر مسئله ی "بیمه ی درمانی" که از شعار های تبلیغاتی این حزب سوسیال بود، یاد کرد.


در این میان "مالیات" به عنوان دست آویز هر دو حزب جای بحث ها و مناظره های مهمی قرار گرفت. دونالد ترامپ و تیم اقتصادی وی معتقدند که معافیت مالیاتی برای شرکت‌های بزرگ باعث ایجاد انگیزه در آنان و سرمایه‌گذاری شده و به افزایش اشتغال خواهد انجامید کما اینکه دیدیم این لایحه علیرغم مخالفت های شدیدی که صورت گرفت، به تصویب رسید.اما دموکرات ها پیوسته این اقدام را به ضرر اقتصاد کشور میدادند و معتقدند طرح جمهوریخواهان باعث می شود مالیات طبقه متوسط بیشتر شود در حالیکه کاهش عمده ای را برای شرکت های خصوصی و ثروتمندان آمریکایی خواهد داشت. 


در صفحات مجازی هم جمهوری خواهان کم نگذاشته و به  روند برخی افشاگری ها علیه نمایندگان بزرگ دموکرات(کلینتون)  که از زمان انتخابات ریاست جمهوری آغاز کرده بودند، ادامه دادند.بار دیگر در فیس بوک شاهد برخی شایعات مبهم درباره ی کلینتون بودیم و همچنین در توییتر با راه انداختن کمپین 10 هزار نفری به تخریب انگیزه ی دموکرات ها پرداختند.


انتخابات میان دوره ای نه تنها در زمان ترامپ بلکه در سال های 2010 و 2014 هم به عنوان همه پرسی ای برای تایید یا رد ت های اوباما تفسیر میشد.هر چند محبوبیت اوباما با اولین انتخابات میان دوره، بعد از رای اوردن اکثریت جمهوری خواهان،به ظاهر خدشه دار شد اما چند سال بعد مجددا در انتخابات ریاست جمهوری توانست بیشترین رای را برای خود جمع کند.نتیجتا برداشتی که برخی پس از این انتخابات مبنی بر اینکه ترامپ فرصت ریاست جمهوری را در دوره ی بعد از دست داد، برداشت ناصوابی ست که نقضش را در زمان اوباما دیده ایم.


فی الحال برخی گمان میکنند به علت رویکرد محافظه کارانه تری که حزب دموکرات در روابط بین الملل دارد، روی کار آمدن این حزب در اقتصاد ایران و برگشت آمریکا به برجام تاثیر به سزایی خواهد داشت.اما با نگاهی منطقی و دقیق به  روند قانونگذاری و ت گذاری ها در آمریکا میتوان این درصد از امیدواری در جهت بهبود روابط را کاملا نامعقول و بی پشتوانه دانست.


فرآیندی که در امریکا برای رد ت های کاخ سفید طی میشود به قدری پیچیده و انحصارطلبانه است که اگر دموکرات ها هم خواستار عدم تعلیق این توافقنامه باشند ، امکان اینکه در این مسیر به بن بست بخورند بسیار زیاد است.یک طرح در مسیر قانونی خود ابتدا باید به به سنا و مجلس نمایندگان ارائه شود سپش در کمیته به تصویب برسد و در اخر در یک صحن علنی، کمیته مشترک آن را تصویب کند.اگر یکی از این دو مجلس این طرح را تصویب نکند نمیتواند در مسیر قانونی خود ادامه پیدا کند و در نهایت اگر دو مجلس به تصویب مشترک برسند باید به امضای رییس جمهور ختم شود که اگر رییس جمهور خواستار عدم اجرای آن طرح باشد میتواند از حق وتو استفاده کند.در زمان اوباما هم برای اجرای این توافقنامه وی از حق وتو استفاده کرد.


 ابطال حق وتو در صورتی امکان پذیر است که دو مجلس باردیگر طرح را به رای بگذارند و با دو سوم آرا آن را تصویب کنند.فی الواقع اگر دموکرات ها بدنبال تصویب طرح به خصوصی در مجلس باشند که مخالف با اقدامات کاخ سفید باشد، باید 62کرسی در سنا و 290 کرسی در مجلس نمایندگان را به خود اختصاص دهند.


با این همه، امید واهی به اقدامات دموکرات ها دلیل بر حفظ منافع ملی نمیشود واگر برعکس بسیاری از دولتمردان قدری دقیق تر نگاه کنیم، پی میبریم که عنوان "محافظه کاری" برای این حزب مغلطه در کلام است.چون آنچه را که تاکنون از برجام برایمان باقی گذاشته اند مبنی بر محدودیت های موشکی و تحدید در فعالیت های هسته ای ، بهتر است عنوان "ت مداری" را جایگزین "محافظه کاری" کنیم و عملکرد حزب دموکرات در برجام را  ناشی از امیدی بدانیم که این حزب برای فریب دولتمردان کشورمان داشته اند و گویا دارند.همان طور که در سال 2015 نمایندگانی چون بلومنتال و مورفی از  حزب دموکرات، به برجام رای مثبت دادند و یک سال بعد به قانون تحریم علیه ایران رای موافق دادند.نتیجتا تفاوت مواضع این دو حزب تنها در اتخاذ وسیله ای ست که میخواهند در راه هدف خود به کار ببرند و در این میان نفع آن ها زمانی تامین میشود که برخی از تمداران داخلی فریب روش های متفاوت را در مسیر بخورند.



وقتی از منظر قدرت حاکم صحبت کنی و آنچه را که میبینی بیان کنی از رقیب به ظاهر اصلی برچسب هایی میخوری که مدام در جهت رفعشان خودت و دوستانت و دوستان دوستانت را قانع کرده ای.

"شخص گرایی" دنباله ای می آورد که ممکن است با حالت ذوقی و کاملا شهودی فردی را اقناع کند.فی المثل چیزی به نام دوست داشتن شخصیت ها که میتواند در مسیر فردی موثر باشد.شخص گرایی را افراد به خصوصی که حس شهودی شان غالب بر منطقشان است میتوانند دست اویز راهشان کنند.اما مسئله این جاست که در مقام بحث چه چیز میطلبد؟وقتی از ساختار های فرد مقابلت تعریفی نداری و حکم صحیح بودن نظرت را به حکم صحبت های فلانی ارجاع میدهیانسانی؟با ساختار عقلی انسان سر و کار داری؟نه.قطع به یقین نه.نیستی و در این بازتاب ذهنی ای که برای افراد درست میکنی چیزی جز مفاهیمی به نام "حضرت آقا" و " طلایه دار انقلاب" باقی نمیگذاری.مبانی عقلی را رها کنی و عقل تام را یک شخصیت و حرف هایش و کنش هایش قرار دهی هیچ توجیهی ندارد.

.

اوضاع عجیبی ست. رییس جمهور می آید صحبت هایی در باب پرسشگری دانشجو نطق می کند در عین حال پشت دیوار های محل سخنرانی صدای فریاد دانشجو شنیده می شود و دریغ از تریبونی که این فریاد ها داخل سالن برساند.از تمام برجام به مقصد نرسیده  توجیهاتی بیان می شود که در راستای آن نقش مردم و رسانه ها نادیده گرفته شود و مقصر اصلی در اوضاع اخیر را ندیدن دستاورد های برجام جلوه دهد.بس عجیب است!می خواهند چشم هایمان را بر تمام مفاسد دولتی ببندیم و نالایقی مدیران را نادیده بگیریم و مقصر وضعیت کارخانه های تعطیل شده ی داخلی و ارز کشوری و رانت های دولتی را "تحریم" بدانیم.

عجیب است که در آستانه ی چهل سالگی انقلاب جماعتی از دولت دوازدهم انقلاب انگار کنند که مشی شان لیبرالیسم و متد فکری شان از غرب تامین میشود و این نگاه هیچ بازتابی از جنس مخالفت از سوی خود دولت نداشته باشد اما قدری آن طرف تر فردی می ایستد در مخالفت با این نگاه ضد انقلابی نطق هایی میکند و داعیه دار توحیدی شدن علوم میشود، در آخر هم به جرم توهین به رییس جمهور بازداشت میشود.مسئله توهین نیست!قطعا توهین اگر "واقعیت داشته باشد" از سوی هر شخص  ناپسند است ،مسئله اصل نقدی ست که بر نگاه نئولیبرالیست های دولتی حاکم است.

انگار تعاریف جدیدی از پدیده های ی بدست دولتمردان باید نوشته شود.دولتمردانی که لیبرالیسم را نوعی جهت گیری به سمت عدالت میخوانند.هرچند این صحبت ها برای مایی که سخنرانی  آقای خاتمی سال 78 شان را گوش داده ایم و  به یاد داریم زیاد هم تازه نیست.

میگوید بدنبال دانشگاه امینتی نیستیم.باید گفت حزب گرایی درگذشته ممنوع نبود اما الان هست!اولا روح تشکیلاتی که تعریف نقادانه ای نسبت به اوضاع داشته باشد قالبی ندارد که دانشجو را در آن بگنجاند.تشکیلات میتواند روح نقادانه را بپروراند و از بطن تشکیلات هم نقد را جریان دهد.موضعی به نام دوری از ت در دانشگاه ها برای قالبی نشدن انسان موضعی غرض ورزانه ست که در خودآگاهمان هم تفسیر روشنی دارد.روح تشکیلات انقلابی از بطن مطالبه گری و نقد برمیخیزد و مسئله ای که حکم مرز بندی برای ذهن را داشته باشد در آن جایگاهی ندارد. چرا از خلط کردن مفاهیم خسته نمی شویم؟نظم و پرسشگری منافاتی با کار تشکیلاتی ندارد.مطالبه گری دانشجو همان روزنه ای ست که اگر کم نور شود یا خاموش ترش بکنند چیزی از حوزه نقد باقی نمی ماند.و تشکیلات وسیله ای ست برای بلندتر شدن صدایی که از حنجره ی مطالبه گر بر میخیزد.

پارادوکس صحبت های رییس جمهور و اعضای کابینه شان روز به روز روشن تر میشود.اگر قدری دور تر از اخبار این روزها بایستی دو سیری تاریخی در چهارساله هایی که در این چهل سال گذشت را دنبال کنید نه تنها تضاد های فاحشی در صحبت و عمل روسا پیدا میکنید بلکه در متن سخنرانی ها انشعابات جدیدی از تفکر انقلابی و اسلامی را پیدا میکنید.

کاش بگذرد این زمان




"مرگ" نقطه ای ست که با بیربط ترین مسائل روز با حالتی وحشت زده مدام در ذهن آشفته ام مرور میشود.زندگی عاشقانه ام را متصور میشوم که در این نقطه همه چیز را تمام میکند.تلقی نگاه های غریبه ای را در ذهنم مرور میکنم که باز هم این نقطه تمامش را به سیاهی میکشد.زندگی ام را در سایه ی رشته ام و پیشرفتش نگاه میکنم و دوباره چیزی به سنگینی ابر های سیاه پاییزی مینشیند بالای افکارم.گویی همه چیز را از انتها میبینم.هر بار در مسیر رسیدن از انتها به آغاز افکارم چیزی به نام نا امیدی گلویم را تنگ میکند و بغض سنیگینی برایم باقی میگذارد.بیش از هر وقت دیگری بدون آنکه تعلق ذاتی ای به فرد و چیزی در دنیا داشته باشم از مرگ گریزانم.عنصری به اسم "فرار" زمانی شکل میگیرد که تکیه گاهت را رها کرده باشی و دنیایی از وحشت تعقیبت کند.گریز از مرگ برای من در مسیری رخ داده که در حال فرار هستم.
انسان هایی را میبنینم که در انگاره های به ظاهر خاص فرو رفته اند برای جدایی از اصولی که ترس از هم اصولی هایشان میچربد به خاص بودن انگاره هایشان.انسان هایی از جنس ژست متفاوت بودن و متفاوت زندگی کردن که در اولین نگاه، ژست هایشان را خالی از تمام کلمات و جرکات منحرف کننده میشناسم.ژست های ضد تقلید وارانه شان که دیگر خودش یک نوع خاصی از تقلید را ساخته است به شکل عریان برایم تداعی میشود.عریان از هر گونه نقاب روشنفکری!

دور باطل را هرگز نخواستم بسازم.حالا که ساخته ام و وسطش گیر کرده ام چه کنم؟



از گرمای خونمان عشقی بلند میشود که با هیچ شست و شوی مغزی و خبر کذبی خاموش نمیشود.

چه کسی از جنگ با آن قوم وحشی در عراق پشیمان میشود؟چه کسی حاضر است بین الحرمین به دست آن قوم بیوفتد اما خانه اش در امن و امان بماند؟چه کسی با خبر کنسولگری بصره حاضر است چند سال برادری و محبت عراقی ها را که با تک تک تصاویرشان و فیلم های گرفته شده در اربعین میتوان ثابت کرد،چه کسی میتواند تمام این ها را فراموش کند؟ 

و تو اصلا از حب حسین چه میدانی؟حب الحسین یجمعنا


۱- از تکراری بودن بیزارم.از تکراری دیدن تکراری حرف زدن تکراری نوشتن متنفرم.آنقدر متنفرم که نمیدانم کلماتم را حالا که میدانم تحقیق کرده ام و شنیده ام ،حالا چطور پشت سر هم بگذارم که نه حکم حزب اللهی مقلد وار را و نه پوپولیست به ظاهر روشنفکر را و نه مذهبی ضد دین را و نههیچ کدامشان برداشت نشود.ای کاش هیچ وقت شباهتی نبود.چنان بیزارم از حزب و قالب شباهتی که در احزاب پیش می آید که حاضرم بعضا به بیراهه بروم و ننگ کیش شخصیت داشتن را بکشم اما شباهتی به جماعتی نداشته باشم!

اما به هر آنچه که باید بگوییم مجبوریم.اجبار در بن بستی ست که میدانیم گفتن» درمان نگرانی و عصبانیت ماست هرچند کسی را قانع نکند یا کسی اصلا کلماتت را دقیق نخواند!

۲-فتنه»ماهیتی دارد بس عجیب و وحشت آور.انگار هر کدام که می آیند به تناسب روحیات هر شخص ظهور میکنند و انگار همین ملت به گروه هایی از شاخه های ی و مذهبی تقسیم شده باشند و در راه اعتقاد خود درگیر فتنه ی خاص خود شوند.ماهیت این فتنه ها شوم است و اصلا چارچوب فتنه نیاز به پایان نامه ای دارد بدون فرافکنی تا به طور کلی محبوسین فتنه های هر زمان را جداگانه زیر ذره بین تحقیقی خود بررسی کند.و گاهی مرز بین فتنه و حقیقت آنقدر کوتاه و ظریف است که شاید به یک قدم لغزیدن هم زمان نرسد!

۳-نمیدانم چند درصد از مردم خواص به طور جدی مخالف دولت قبل بودند و نمیدانم چند نفر فیلم افشاگری مشایی را دیده باشد.اما امروز بعد از چهل دقیقه حرف های همین شخص که اصلا نمیدانیم کجایش کذب و کجایش راست است به طور جدی سوالی برایم مطرح شد!واقعا چرا و جریانش را من و بسیاری از شبیه من ها به حق نمیدانیم؟

۴-برای ولایت احادیثی داریم سخت و جدی.احادیثی که راه چاره را در همین فتنه ها مشخص میکند.نمیدانم چند درصد از مردم ولایت فقیه را قبول دارند ولی امروز بعد از یک رگباری از ناامیدی و سردرگمی دلم به حال آنهایی سوخت که در این وانفسای فتنه های سیاه و سفید معیاری ندارند!

۵-مخالفت بین رهبر و رییس جمهور امری طبیعی ست‌.در اوایل انقلاب زمان رهبری امام خمینی هم اختلافی بود بر سر نخست وزیری با آقای ای.یعنی رییس جمهور هم آقای ای بودند.بعد با حرف زدن سه تا از دوستان و طی یک مدت بسیار کوتاهی مبنی بر اینکه رییس جمهور امر ولی را اولویت دانستند این مسئله ختم به خیر شد.حتی دهه شصت تحلیلی بود مبنی بر اینکه در آینده قطعا بین رهبر و ربیس جمهور اختلافاتی پیش می آید.(اختلافات ی!نه ایدئولوژی)

اختلاف بین و رهبر هم میتوانست یک اختلاف عادی باشد.چرا نشد؟ دو تا اتفاق مهم افتاد.شرح دوتا اتفاق گفتن ندارد.ترجیحا از زبان آقای یزدی در سایت ایسنا و از زبان آقای ابوترابی بفهمید بهتر از رسانه های التقاطی اند.دو تا اتفاق فقط مسئله ی دو اختلاف نیست!چه دلیلی دارد مصلحی و مشایی دلیلی بر این حد از لجبازی با راس مملکت شود؟چه دلیلی دارد ۴۸ساعت وزارت اطلاعات به دست بیوفتد؟

۶-رسانه و رسانهو تف بر این صدا و سیما!!!!

قطعا طرفدارای مشایی و امثالهم عددی نیستند و اگر هم باشند به قدری مسائل اقتصادی پیچیده شده که کمتر کسی به این بازی های ی سرگرم میشود اما باز هم اگر طرفداری مخاطب نباشد اعتراف گیری از معاون اول رییس جمهور دولت قبل از مسائل کاذب دیگه ای که از تلوزیون پخش شده مهم تر نیییست؟چطور مردم با یک خبر چند دقیقه ای که قاضی پرونده دو تا سوال میپرسد باید قانع شوند؟جاسوسی شخص اثبات ندارد؟

۷-شفافیت آرای مردمی با صد و خورده ای امضا از طرف نمایندگان فقط پنجاه و خورده ای رای موافق آورد!!!!!!!چرا؟!!چطور؟!!!رودروایسی قرار گرفتن و امضا کردن!چطور ممکنه؟

۸-کشور داری در شرایطی که مردم ت را شناخته اند و هر کدامشان تمدار و صاحب نظر هستند و رسانه یک تنه میتواند کاسه کوزه ی خیلی ها را بر ملا کند بسیار سخت است!حالا دیگر باید آگاهی و شفافیت را به بطن مردم تزریق کرد.اما هنوز فکر‌میکنند مردم با یک تلوزیون باز هم خر میشوند!

۸-برای هر چیزی که نمیدانید و‌حتی میدانید اما دفاع ندارید یک روز کامل را صرف تحقیق کنید!می ارزد.

.

.




بیشتر صحبت های رییس جمهور قشنگ و‌درست بود.فقط یک سوالی مطرح شده.معضل نماینده های مجلس برای قانع نشدن هم قطعا همین سوال بوده!

آیا مجلس و دولت نزاع جدی ای داشتند که راهکار تمااام مشکلات همین راه حل وحدت بین قوا بوده؟آیا جایگاهی که تریبون برای پاسخ به سوالات اقتصادی نماینده های مجلس‌ به رییس جمهور داده شده محل راهکار "ی" دادن است؟آیا کوچه های علی چپ برای سخنرانی های  تلوزیونی کافی نبود.؟آیا ما بلانسبت گوش های بزرگی داریم؟

.

سخنرانی تمام شد.جواب خاصی هم داده نشد!ولی یک‌موضوع جالب علمی ای مطرح کرد!مراحل رسیدن به بحران:

مسئله(problem) /آسیب/تهدید/بحران(crisis)

کلی گشتم توی گوگل برای تفاوت این مفاهیم.

مسئله یک نوع نقض سیستم (اجتماعی) به حساب میاد که طبیعتا قابل جبران و‌حل هست.آسیب مسئله رو به جایی میبره که سیستم به ضرر برسه.تهدید،ضرر وارد شده بر سیستم رو جدی تر میکنه.بحران نقطه ایه که امید برای رفع مشکل در سیستم به حداقل میرسه.هرچند توی معنی واژه ی انگلیسی این مفهوم(crisis) اومده که وضعیت در این موقع نشانگر فرصت برای یک افول یا رشد ممکن هست.

خب! اگر به والله ما در مرحله ی آسیب هستیم!» 

چرا گذاشتیم مسئله تمام ارکان سیستم رو بگیره؟چرا اصلا توی مرحله ی آسیبیم؟!باشه بحران نیست!آسیبهولی فاصله ی بین آسیب و بحران مگه چقدره؟

هرچند دو مفهوم امید و تدبیر رو عده ای به لجن کشوندند.ولی واقعا مرحله ی بحران نیستیمهرجا که هستیم و اصلا مهم هم نیست کودوم قالب باید گنجونده بشیم، هر جا و هر موقعیتی که هستیم بیشتر از هر وقت دیگه ای‌ به امید و وحدت و فکر نیاز داریم.اما وحدت به معنی واحد شدن با مردم!نه مفسدین فی الارض!(اینجا منظورم نیست)



*یک چیزی گوشه ذهنم همه ش میگه اینا هنوز دارن سخنرانی تبلیغاتی میکنن!!!




.

.


یعنی 144روز رو باید از دست بدیم!خب چرا یک واکسن درست نمیکنن که جلو گذشتن زمان رو بگیره؟»

چند روز پیش دکتر فاضلی یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه بهشتی در طی یادداشت وضعیت همکاری های مردمی این چند روز را با اوضاع دهه شصت و اتفاقات مربوط به جنگ مقایسه کرده بود و به نقل از محسن کنگرلو میگفت  در زمان جنگ به علت فراگیر بودن بحران،ما شاهد مساعدت از طرف وزیر دوره ی شاه هم بودیم!یعنی کسانی که بیش از همه با جمهوری اسلامی مشکل داشتند برای کشورشان به میدان آمدند.فارغ از آنکه این گزاره چقدر صحت دارد،متاسفانه در این روزها که اقتصاد داخلی و خارجی ایران باید با ضربه های ناشی از بیماری کرونا بجنگد،برخی از ایرانیان مقیم کشورهای دیگر سعی دارند در عرض همین پنج روز با تحلیل هایی مغرضانه اقتصاد ایران را از مرحله ی بحران هم فراتر دیده و شکست بی سابقه ای را حواله ی کشورشان میکنند.از طرفی برخی هم در داخل با احتکار بعضی کالاهای ضروری مجددا کار را برای دولت ایران دشوار تر میکنند.

بهتر است برای بررسی اثرات ویروس کرونا بر اقتصاد ایران از بودجه ی سال 98 شروع کنیم و در ابتدا وضعیت اقتصادی حاک بر کشور در طی این سال را زیر ذره بین قرار دهیم.متاسفانه با وجود بحران های عمیق احتمالی توسط کارشناسان، بودجه ی سال 98 تغییر قابل ملاحظه ای با بودجه ی سال های گذشته نداشت.بودجه ی سال 98 کاملا انقباضی بود،یعنی مبنا بر افزایش تولیدات داخلی و کاهش قیمت و حجم نقدینگی در کشور بود.یکی از مشکلات این بودجه هم میزان درامد مالیاتی کشور بود.

با وجود پیش بینی صندوق بین المللی پول و کارشناسان داخلی مبنی بر شکل گیری کود و 

رشد منفی در بخش‌های مختلف اقتصادی انتظار میرفت که بخش واقعی و شفاف با فشار مالیاتی مضاعف روبه‌رو شوند و درامد مالیاتی کشور از این طریق افزایش یابد.به هر حال قطعا اگر نقشه ی مالیاتی دولت در ابتدای 98 به درستی شکل میگرفت کشور با بحران جبران کسری بودجه مواجه نمیشد.

از طرفی با پیش بینی بلومبرگ  بهبود تدریجی اقتصاد ایران در سال 98 غیر قابل انکار است چرا که طبق این پیش بینی ثبات نسبی به قیمت‌های مصرف‌کننده، تولید، تجارت و ارزش پول ملی بازگشته است.همچنین تقویت ۴۰ درصدی ارزش ریال در مقایسه با سال قبل مشهودترین نشانه از بهبود وضعیت اقتصاد ایران است و اقدامات موثر بانک مرکزی نظیر به کارگیری فناوری‌های جدید و اتصال شبکه صرافی‌ها به بانک‌ها باعث شده است تا سوءاستفاده از شرایط ارزی دشوارتر شود.به طور کلی سال 98 با توجه به بحران های سال قبل به نسبت توانسته بود در برخی معادلات اقتصادی کشور تغییرات مثبتی داشته باشد.مثلا صادرات غیر نفتی 0/9 درصد رشد داشت.صادراتی که در طی چند روز اخیر کاهش چشم گیری داشت.

قبل از ورود به بحث ابعاد اقتصادی ویروس کرونا لازم است بدانیم این ابعاد در چه شاکله ای قرار هست کشور را تحت تاثیر قرار دهد؟در اصل ما با بحران مواجه ایم یا مسئله و یا فاجعه؟متاسفانه به کارگیری واژه های نادرست توسط برخی خبرگزاری ها درباره ی اتفاقات مختلف منجر به شکل گیری یک فهم عمومی نادرستی میشود که با ساعت ها میزگرد و تحلیل بنیادین هم از بین نخواهد رفت.ما در ابتدا با مسئله مواجه ایم که افزایش تعداد مسائل منجر به شکل گیری مشکل میشود.حال اگر این مشکل به ساختار مثلا اقتصادی کشور ضربه بزند و خلل سیستمی به وجود آورد وارد مرحله ی معضل میشویم. در آخر اگر این معضل به درستی مدیریت نشود بحران شکل میگیرد که میتواند نتایج زیان باری را شکل دهد.

با توجه به اینکه چین بزرگترین شریک تجاری ایران محسوب میشود باید وضعیت اقتصادی این کشور را در خلال این ماه ها بررسی کرد.حجم تزریق نقدینگی به بازارهای مالی این کشور که در یک مرحله بیش از ۱۵۰میلیارد دلار بود، بی سابقه است ودر کنار این هزینه باید ضرر بازار سهام این کشور را هم محاسبه کرد. در نخستین روز پس از پایان تعطیلات، بورس شانگهای نزدیک به ۴۰۰میلیارد دلار از ارزش خود را از دست داد. همه این اتفاقات در حالی رخ داد که پکن امیدوار بود پس از دستیابی به توافق تجاری اولیه با واشنگتن بتواند به جنگ تجاری و تعرفه‌ای میان دو کشور پایان دهد. تنش میان آمریکا و چین موجب شد تا رشد اقتصادی چین در سال ۲۰۱۹ به حدود ۶درصد کاهش یابد که در واقع پائین‌ترین میزان آن در چند دهه اخیر بود.دولت چین امیدوار بود که این خلا را در 2020 جبران کند.این کشور پس از مواجه شدن با ویروس کرونا دچار رکود جدی در برخی بخش های خود نظیر گردشگری ،صنایع،  و امور مالی و تجاری شد.رییس صندوق بین الملل پول گفته است که ویوس کرونا روند رشد جهانی را به واسطه ی فعالیت های اقتصادی چین کاهش میدهد.توریسم بین الملل هم با ضرر قابل توجهی روبرو خواهد شد چرا که چین بیش ترین توریسم را به کشور های میفرستد.با این حال پکن معتقد است دولت چین در ۱۷ سال گذشته شاهد ضربات سنگین بیماری سارس بر اقتصاد خود بود و با آن تجربه سخت، تلاش کرده است تا هر چه سریعتر بیماری کرونا را مهار کند.به هر صورت چین شاید در کوتاه مدت نتواند جلوی خسارات خود را بگیرد اما تجربه نشان داده که در بلند مدت میتواند از به وجود آمدن بحران» جلوگیری کند.با این حال کاهش 10-20 درصدی صادرات به چین حدود 250-500میلیون دلار از درامد ارزی کشور کم میکند.از طرفی دو کشور ترکیه و عراق مهم ترین کشور های مقصد در صادرات ایران به حساب می آیند.در چند روز اخیر این دو کشور برای جلوگیری از شیوع کرونا واردات خود را از ایران قطع و مرز های زمینی را بسته اند.بنابر برخی امار های غیر رسمی میانگین صادرات ماهانه به عراق 650 میلیون دلار و به ترکیه بیشتر از 400 میلیون دلار است.صرف نظر از صحت یا عدم صحت این ارقام باید توجه داشت که ایران در سال 98 توانسته بود صادرات غیر نفتی خود را افزایش دهد.قطعا چنین موضوعی در کوتاه مدت میتواند تبدیل به  معضل تبدیل شود.اما چیزی که اهمیت دارد تصمیم به موقع دولت در بحث صادرات است.پیشنهادی که در حال حاظر مطرح است طرح پروتکل بهداشتی کرونا برای برخی کالاهاست.بدین صورت که مجوز ورود به کشور های دیگر با بررسی سلامت آن کالا و تهیه کنندگان آن کالا صادر شود.

اثرات ویروس کرونا در کوتاه مدت برای برخی از کالاها نتایج مثبتی را به دنبال می آورد.منظور از این کالاها محصولات بهداشتی مربوط به قرنطینه خانگی است به طوریکه مواد ضدعفونی کننده در سه شیفت تولید میشوند.این افزایش شدید تولیدات هم میتواند برای مدتی برای تولید کننده سود به دنبال داشته باشد و هم بعد از مدتی با تمام شدن مواد اولیه ی وارداتی مشکلاتی را به وجود آورد.

دیگر محصولات هم به علت کاهش صادرات باید به مصرف داخلی برسند،نتیجتا ما باید شاهد کاهش قیمت برخی کالاها در داخل باشیم چراکه تولید کننده باید محصولات خود را به فروش برساند.البته در این میان محصولاتی که امکان فاسد شدن در کوتاه مدت را دارند با عدم صادرات به مشکلات جدی میخورند که دولت باید فکری به حال تسهیلات آن ها بکند.با توجه به این مشکلات جریان ورود ارز به داخل کشور هم با مشکلات جدی روبرو میشود.برخی گمان میکنند وضعیت اقتصادی در نظام پزشکی کشور بهترین روزهای خود را سپری میکند.بر خلاف این گمانه زنی ها بیشترین هزینه ی درمان به بخش هایی تعلق دارد که ربطی به حوزه ی درمان کرونا ندارد و اتفاقا به شدت افت کرده است؛مثل جراحی‌های زیبایی، قلب، مغز و اعصاب و…که نقش اساسی در تأمین هزینه‌های بیمارستان و پزشکان دارند.

فارغ از تاثیرات جانبی صادرات که مربوط به بحث بازار بود،برخی کسب و کار ها به علت ماهیت خود به کلی رونق خود را از دست داده اند.به طور مثال مسعود طباطبایی، مدیرعامل علی بابا در مصاحبه با سایت پیوست گفته است:براساس پیش‌بینی چون در فصلی هستیم که سفر‌ها افزایش پیدا می‌کند پس طبیعتا باید میزان فروش ما نیز افزایش پیدا می‌کرد؛ اما به دلیل شیوع ویروس کرونا بسیاری از سفرها هم از سمت سیستم هوایی کشور لغو شده و هم از سمت خود مسافران با کاهش ثبت سفارش مواجه بوده‌ایم. طبیعتا این شرایط ما را با کاهش فروش مواجه کرده است.»از طرفی سینما و رستوران و کافی شاپ های به در برهه ای که بیشترین سود سالیانه ی خود را کسب میکردند به مشکل میخورند.

سخنگوی دولت چندی پیش اعلام کرد که دوماه پرداخت اقساط بانکی مربتط با فعالان اقتصادی به تعویق می افتد که البته در شورای پول و اعتبار هم باید مصوب شود.از طرفی هزینه های درمان بیماری برای مردم مقرر شدن بیمه سلامت هزینه ها را متقبل شود تا مردم به ویژه اقشار فرودست مشکلات کمتری داشته باشند.

 

یعنی 144روز رو باید از دست بدیم!خب چرا یک واکسن درست نمیکنن که جلو گذشتن زمان رو بگیره؟» این دیالوگ در فیلم شیوع شاید بهترین گزاره برای این روزهای کشور ما به حساب بیاید.قطعا با در نظر گرفتن بسیاری از نیروهای جهادی در قسمت تولید محصولات بهداشتی،و خرسند از این بسیج عمومی باید برای معضل هایی که کشور در این مدت قرار هست روبرو شود یک دستور کار اقتصادی بالفور شکل بگیرد چراکه با تعطیل کردن حتی یک روز مجلس زمان طلایی برای کنترل وضعیت از دست میرود و قطعا در بلند مدت این خطاها بسیار جبران ناپذیر خواهد بود.در وضعیت الان زمان» مهم ترین مفهوم در اقتصاد ایران است که با سهل انگاری دولتمردان میتواند مسئله را تبدیل به معضل کند.

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها